شرح و تفسير حکمت ۲۵۰ نهج البلاغه :: پارمیس فان

تبلیغات

نویسنده : afshin shahryari
شرح و تفسير حکمت ۲۵۰ نهج البلاغه

,
تاريخ ارسال:10:36
دیدگاه ها:

تفسير حکمت 250 نهج البلاغه" target="_blank" data-wpel-link="internal">شرح و تفسير حکمت 250 نهج البلاغه

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛نهج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به باعث شاخصه هایی که در شکل و محتوا هست. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی (ع) راجع به قرآن آمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری قشنگ و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن آخر می‎پذیرد و نه رازها آن منقضی می‎شود. در سخن مشابهی نیز آمده است : « لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را می‎توان شمرد و نه رازها آن دستخوش کهنگی می‎شود و از بین می‎رود .

سخنان امام علی (ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در آخرهای قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بالغ بر هزار سال از عمر این کتاب شریف می‎گذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند، ولی کار سید رضی به خاطر شاخصه هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.

شرح و تفسير حکمت ۲۵۰ نهج البلاغه

امام علی علیه السلام فرمودند :عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ. خداوند را به‌وسيله بَرهم خوردن تصميم‌ها، فسخ پيمان‌ها و نقض اراده‌ها شناختم.

امام علیه السلام در اين كلام نورانى‌اش به يكى از دلايل توحيد اشاره كرده مى‌فرمايد : «خداوند را به‌وسيله بَرهم خوردن تصميم‌ها، فسخ پيمان‌ها و نقض اراده‌ها شناختم»؛ (عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ). اشاره به اين‌كه، بسيار مى‌شود انسان تصميم محكمى به انجام كارى مى‌گيرد، ولی ناگهان اراده او تغيير پيدا مى‌كند بى‌آن‌كه عاملى براى آن تغيير بشناسد! اين نشان مى‌دهد كه اراده‌اى از بيرون به آن تعلّق گرفته بود كه اراده اين شخص فسخ شود وگرنه دليلى ندارد كه انسان با داشتن تصميم قوى بر كارى ناگهان منصرف شود. اين تفسير مطابق همان روايت صدوق است كه در شرح سند اين حكمت آمده است.

شرح و تفسير حکمت ۲۴۹ نهج البلاغه با عنوان دلايل توحيد را در اینجا بخوانید.

تفسير ديگرى نيز براى اين كلام نورانى شده است است كه بسيار مى‌شود انسان تصميم محكمى بر كارى مى‌گيرد؛ ولى تقديرات الهى مانع از آن مى‌گردد وانسان ناچار عقب‌نشينى مى‌كند و از آن چنين مى‌فهمد كه مافوق اراده او اراده ديگرى است كه اگر تعلق به چيزى گيرد هرچه علی رغم آن است دَرهم مى‌ريزد و از بين مى‌رود. كوتاه سخن اين‌كه اگر انسان، فعّالٌ ما يَشاء بود و هرچه مى‌خواست مى‌توانست انجام دهد ممكن بود در وجود خدا شك كنيم؛ ولی اين‌كه مى‌بيند مافوق اراده او، اراده‌اى است كه در بسيارى از مواقع اراده او را بَرهم مى‌زند يا مانع تحقق مراد او مى‌شود مى‌فهمد عالَم، مدبّر قادر و توانايى دارد كه آن را بر طبق اراده حكيمانه‌اش تدبير و اداره مى‌كند. در اين‌كه آيا واژه‌هاى «عزائم» و «عقود» و «همم» مترادف است و همه به معناى اراده انسان است يا با هم تفاوت دارد، در ميان شارحان نهج‌البلاغه اختلاف نظر هست؛ بعضى هر سه را به يك معنا مى‌دانند و بعضى معتقدند «عزائم» اراده‌هاى بسيار قوى است و «عقود» مرحله‌اى پايين‌تر و «همم» مرتبه نازله هست. در بعضى از منابع لغت، «عزم» را به معناى تصميم محكم گرفته‌اند در حالى كه «همم» جمع «همت» را به معناى تصميمى كه انسان گرفته و آن را عمل نكرده ذكر نموده‌اند و «عقود» معناى وسيعى دارد كه مى‌تواند تصميم و غير تصميم را شامل شود، بنابراين بعيد نيست كه تفاوت اين سه واژه با يكديگر بر حسب درجات قوت و ضعف باشد و امام علیه السلام مى‌خواهد بفرمايد گاهى مى‌شود اراده‌هاى عادى و يا اراده‌هاى قوى بر انجام كارها، بدون عامل شناخته شده‌اى فسخ مى‌شود و اين نشانه وجود اراده قوى‌ترى بالاتر از اراده ماست. بعضى چنين پنداشته‌اند كه اين كلام حكيمانه با آنچه در آيات قرآن راجع به عزم و اراده آمده سازگار نيست؛ قرآن خطاب به پيغمبر اكرم صلی الله علیه وآله مى‌گويد: (فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ) و در نكوهش ترك اولاى آدم مى‌فرمايد: (وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمآ). ولى روشن است كه هيچ‌كس نمى‌تواند نقش تصميم و اراده انسان را در پيشرفت كارها انكار كند، سخن در اين‌جاست كه گاه موارد استثنايى پيش مى‌آيد كه انسان تصميمى مى‌گيرد و عزم خود را بر انجام كارى راسخ مى‌كند و ناگهان به علل ناشناخته‌اى بَرهم مى‌خورد، در اين موارد استثنايى انسان احساس مى‌كند كه اراده‌اى مافوق اراده او وجود دارد. البته دلايل خداشناسى بسيار است.

آنچه امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه بيان كرده اشاره به نكته تازه‌اى است كه بسيارى از آن غافلند. علامه شوشترى؛ در شرح نهج‌البلاغه خود مى‌گويد: كلام امام علیه السلام در اين‌جا شبيه حديث معروفى است كه از پيغمبر اكرم صلی الله علیه وآله (در كتب بسيارى) نقل شده است است كه فرمود: «ما مِنْ آدَمِىٍّ إلّا وَقَلْبُهُ بَيْنَ إصْبَعَيْنِ مِنْ أصابِعِ اللهِ؛ هيچ انسانى نيست مگر اين‌كه قلب او در ميان دو انگشت از انگشت‌هاى قدرت پروردگار قرار دارد» و سپس به اين آيه شريفه استشهاد مى‌كند: «(وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)؛ بدانيد كه خداوند ميان انسان و قلب او حائل مى‌شود و بدانيد كه به‌سوى او باز مى‌گرديد و محشور مى‌شويد». اين سخن در جاى خود صحيح هست؛ ولى آنچه را علّامه شوشترى؛ آورده ازقبيل پى بردن به معلول از ناحيه علت است در حالى كه آنچه امام علیه السلام فرموده ازقبيل پى بردن به علّت از ناحيه معلول هست. اين سخن را با كلماتى از امام باقر علیه السلام پايان مى‌دهيم كه مى‌فرمايد: «كسى از جدم اميرمؤمنان علیه السلام سؤال كرد با چه وسيله‌اى پروردگارت را شناخته‌اى؟ امام فرمود: بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَنَقْضِ الْهَمِّ لَمّا هَمَمْتُ فَحيلَ بَيْني وَبَيْنَ هَمّي وَعَزَمْتُ فَخالَفَ الْقَضاءُ عَزْمي عَلِمتُ أنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْري؛ خدا را به‌وسيله فسخ اراده و نقض تصميم‌ها شناختم اى بسا تصميم بر كارى گرفتم و او ميان من و خواسته‌ام جدايى افكند و عزم انجام برنامه‌اى را داشتم و قضاى او عزم من را بَرهم زد، از اين‌جا دانستم كه مدبّر، غير من است».

انتهای پیام/

واژه های کلیدی: امام علی علیه السلام | نهج البلاغه | شرح | تفسیر | نهج البلاغه |

بازدید مطلب: 3

برای حمایت از ما لطفا کلیک کنید

دانلود

مشاهده تگ ها:

صفحات سایت

       مطالب